229

ساخت وبلاگ
آدمها نقشِ وسیعی در زندگانیها دارند. هرچه آدمی بیشتَر بماند، به معنایِ خوبیِ او و خوبیِ حالِ تو نیست. و هر چه آدمی کمتر بمانَد، نه به معنیِ بدی یا انکارَش از دوستی، عشق و یا هرچیزی. هر کسی به اندازه ای که هست، در وجودِ تو  میکارَد. و تو خیلی سالِ بعد دانه ها و نشان هاش را درو میکنی. بعضی آدمها، نادیده و ناشناخته و دور، بهترین خنده ها و بهترین رنگها را به وجودِ تو میبخشَند. بعضی آدمها، دیده و دوست داشته شُده و جان بخشیده به او، درداَندودترین اندوه ها را به قلبت میبخشَند. آنوقت تو، خیلی سالِ بعد، وقتی که دیگر تمامِ مسیر بسته شُد، تفاوت ها را درک میکنی. تفاوتِ رنگها. سیاهیها. اشکها. لبخندها.

ردِ پایِ خیلی از آدمها از زندگانی حذف نمیشوَد. امکانش نیست. آنها را که به دستِ خُدا بخشیدی، میرَوند. پاک میشوَند. و حذف. اما دو دسته تا همیشه میمانَند. آنها که دوستِشان داشتی و اشکت را به قَلبت و ذهنَت رساندَند و باکی از سپیدیِ موهات نداشتند حتی، چه رَسَد مِهرت را. وَ تو ماندی و درد کِشیدی. و دسته یِ دوم همانهایَند که به قَلبت و ذهنَت خنده پاشیدَند و تو ندیدی و گــُذر کردی.

آدمی عجیب الخلقه ترین موجودِ جَهان است. چراکه خیلی زود نشان ها را درمی یابَد. اما وِلِشان میکـُند. دَرکِشان نمیکــُند. و سالهایِ خیلی بَعد، وقتی گــُذَرش به پشتِ سَرَش نمی اُفتد دیگر، به دَرک میرَسَد. آنوقت آدمی خودَش میماند ُ  آیینه ای که درد به جانَش می اَفزاید. آیینه ای که خط به خط تمامیِ زندگانیش را در خود به تَصویر و حَصر کِشیده است. و اینگونه است که دلَش رهایی میخواهد ازین حَصر. و جان به جان میکَنَد ُ مسیر را با پاهایی خونی، دگرباره میپِیماید. از نو.

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۹/۱۱ساعت 0:12&nbsp توسط علی  | 

هوای تازه ...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khza بازدید : 189 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 12:10