سالهای خیلی دور یه مرد بود که تمام شبهای قدر ماه رمضان رو تا صبح بیدار می موند و از خدا میخواست اونو به عشقش برسونه! بهانه ی خیلی خوبی برای احیا گرفتن و از معبود خودش با دل و جان چیزیو خواستن...
سالها گذشت و گذشت تا اینکه رسید به جایی که فقط روزهای ماه رمضان رو روزه میگرفت بی هیچ دعایی و بی هیچ خواسته ای و بی هیچ تضرعی به درگاه معبودی!
نمیدونم سالهای بعد و بعدترش چه بر سر اعتقادات این مرد خواهد اومد ولی زندگی و حیات اصلا چالش قشنگی نبود، یا لذتها همراه درد بود و یا دردها بعد از لذت بود.
هوای تازه ...برچسب : نویسنده : khza بازدید : 51